loading...

خاکستری مایل به آبی

کوچ تا چند؟! مگر می‌شود از خویش گریخت...

بازدید : 345
سه شنبه 21 مهر 1399 زمان : 10:38

بازدید : 367
سه شنبه 21 مهر 1399 زمان : 10:38

نشسته بودیم دوتایی پشت یکی از میزای امیر شکلات و از ماه‌هایی که گذروندیم یا باهاشون رو به رو بودیم صحبت میکردیم .. سنی نداشتیم هیجده نوزده ساله ... مردد پر از شک بهش میگفتم چی بوده و چی شده ... چی میخواستم داشته باشم و چی دارم ... پرید وسط کلامم که الان همونی که میخواستی رو داریا حواست هست؟ شاید اسمش فرق کنه ... اما همون کاری رو که میخوای داری میکنیا ..حواست هست؟... حواسم نبود ... حواسش بود که حواسم نیست و نگاهش و کلامش شد آب روی اتیش هرچی شک و تردیده...

من یه سر دردم که دست و پا در اورده !
بازدید : 335
دوشنبه 20 مهر 1399 زمان : 4:37

من آدم حسودی نیستم ... شایدم هستم دارم انکار میکنم ... ولی مگه حسادت این نبود که تو ببینی فلانی چیزی داره... تو ناراحت بشی از اینکه فلانی همچین چیزی داره ... و شاید حالا یه تلاشی کنی که فلانی اون چیزی که داره رو از دست بده .. هوم؟.. خب اخه من اصلا یادم نمیاد همچین حسی رو داشته باشم و برای کسی بد خواسته باشم و خواسته باشم داشته اش از چنگش در بیاد یعنی شاید بچه تر بودیم بود بعد که یه خورده شعور پیدا کردیم اما نه .. یادم نمیاد ... ولی خب مثلا امروز که بابا داشت با دوستش حرف میزد و من جلوی آینه مشغول مرتب کردن بودم ... شنیدم که بابا به دوستش داشت کارای خواهرم رو می‌گفت که الان چه مقطعی هست و فلان که چند تا دوره و گواهی میخواد و کجا شرکت کنه... دوستش هماهنگ کنه و حتی دوستش گفت چند تا دوره هم اسمش رو رد میکنه اما نمیخواد خواهرم شرکت کنه و اون گواهی رو اوکی میکنه اگه واسه رزومه میخواد ...راستش فکر میکنم این حسادت نیست چون من نمیخوام خواهرم همچین چیزی رو از دست بده یا من ناراحت نیستم از اینکه این چیزایی که برای درسش‌ نیاز داره رو به لطف دوست بابا که توی وزارت ورزشه داره اصلا برای خودم حتی راضی‌ نمیشم گواهی چیزی رو بگیرم که هیچ حضوری نداشتم براش و بی اطلاعم ... من فقط نسبت به وضعیت خودم یکم کلافه شدم و با خودم میگم بد نمیشد بابا یه دوستی داشت که من هم بتونم ازش مشورت بگیرم و آدم به درد بخوری باشه ... هی همه جا هر کاری کردم ... گفتم خودم میتونم ... خودم جور میکنم ... خودم از پسش بر میام ... الانم میگم ... ولی خب واقعا بد نمیشد همچین ادمی‌میبود که سوادش به دردم میخورد... اصلا فکر کنم من حسودم ... جدا دارم انکار میکنم...واقعا اما برای هیچ کسی بد نخواستم و نمیخوام...

انیمه لحظه ای که عاشق شدم
بازدید : 399
شنبه 18 مهر 1399 زمان : 0:39

بازدید : 329
شنبه 18 مهر 1399 زمان : 0:39

بازدید : 275
شنبه 18 مهر 1399 زمان : 0:39

بازدید : 335
شنبه 18 مهر 1399 زمان : 11:38

بازدید : 414
جمعه 17 مهر 1399 زمان : 23:37

بازدید : 333
جمعه 17 مهر 1399 زمان : 23:37

بازدید : 338
جمعه 17 مهر 1399 زمان : 11:37

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی